باستان شناس



 

 باکجه یا شیپجه» توسط اونجو وانگ» دومین پسراوته» و بانو سوسانو» در سال ۱۸ق.م  بنیان گذاشته شد. باکجه به همراه شیلا و

گوگوریو سه امپراتوری کره باستان را تشکیل می دادند.

تندیس بازمانده از امپراتوری باکجه

نشان ملی جمهوری کره جنوبی؛ بخوردان متعلق به عصر امپراتوری باکجه
(در بالای بخوردان برنزی

پرنده سه پا قرار دارد و در پایین آن اژدهایی است که نماد امپراتوری بویوی قدیم بود.)

 بسیاری از اصول فرهنگی باکجه شبیه فرهنگ گوگوریو بود، امپراتوریس سوسونو با  فراهم آوردن مقدمات تأسیس باکجه، پرنده سه پا را ایزد مردم باکجه دانست و خود را مدیون امپراتور

دانگمیونگ» معرفی کرد.

ادامه مطلب


 

پیشنهاد موزیک سایت باستان شناس به شما علاقه مندان به تاریخ کره در ادامه معرفی موسیقی های مطرح کره ای، موسیقی متن بی نظیر سریال امپراطور دریا ست.
شما می توانید این آلبوم زیبا رو از سایت معتبر سانگ سرا، بشنوید و دانلود نمائید. 

دانلود آلبوم موسیقی متن سریال امپراطور دریا


پ.ن؛ به شما، قطعه های 1، 2، 10 و 11 از این آلبوم رو پیشنهاد می کنم.


امپراطور بوجانگ وانگ(گوجانگ بوجانگ) (642–668)(آخرین امپراطور گوگوریو)؛

 

 

فرمانده یئونگ گائه سمون» در سال 642 م با کودتایی نظامی عموی خود امپراطور یئونگ نیو» را کشت و دولتی نظامی پدید آورد، از نخستین اقدامات او سرکوب بوداییان و بودیسم بود، او به حکومت علاقه ای نداشت، در نتیجه شاهزاده گوجانگ بوجانگ» یکی از عموزادگان خود را به عنوان 28 مین امپراطور گوگوریو معرفی کرد.

بوجانگ، با به دست گرفتن قدرت "گوگوریو" لقب امپراطور بوجانگ وانگ» را گرفت.

سال های ابتدایی حکومت بوجانگ آرامش پیش از طوفان را می گذراند. تهدیداتی از جانب لی شیمین»، "امپراطور تانگ" به گوگوریو می رسید. یویجا وانگ» "امپراطور باکجه" نیز طی نامه هایی از تهدیدات کیم مونمو وانگ»، "امپراطور شیلا" خبر می داد. دو کشور متحد گوگوریو و باکجه توسط تانگ و شیلا محاصره شده بودند و حلقه محاصره هر روز تنگ تر می شد. در سال 660م  خبر شکست باکجه و پیروزی امپراطوری های شیلا و تانگ، گوگوریو را بیش از پیش به هراس انداخت. پس از فتح باکجه، ارتش شیلا از جنوب و تانگ از شمال حملاتی به مرزهای گوگوریو می کردند تا این که در سال 668م به گونه غیر منتظره ای ارتش شیلا از جنوب حرکت کرده و قوای تانگ از شمال با آن هم نوا شدند. فتح سرزمین های میانی گوگوریو، دو ارتش را به هم رساند و قوای یک میلیونی "شیلا - تانگ" به سمت "پیونگ یانگ" حرکت کرد.

 

 

 

| تماشای تریلر فیلم The Great Battle 2018 در آپارات |

فیلمی با موضوع هشتاد و هشت روز جنگ حماسی نیروهای گوگوریو در مقابل پانصد هزار نفر از مردان سلسله‎ی تانگ برای دفاع از سرزمینشان، گوگوریو

 

 

لی شیمین، امپراطور تانگ به منظور آگاهی سریع از نتایج حملات به مرز "لیودونگ" عزیمت کرد، اما فرماندار گوگوریویی لیودونگ، یانگ مانچون» شبانه به اردوگاه دشمن حمله کرده و امپراطور تانگ را کشت. خبر قتل لی شیمین روحیه قوای تانگ را ضعیف و شجاعت ارتش گوگوریو را چند برابر نمود. با این همه ارتش شیلا هنوز هم روحیه وشجاعت زیادی برای نبرد داشت. سرانجام در پی حملات قوای شیلا-تانگ، پیونگ یانگ فتح شد و امپراطور بوجانگ به سمت لیداگ» عقب نشینی کرد.

(نگاره ای از نبرد امپراطور بوجانگ در " لیداگ ")

 

نهایتاً لیداگ نیز فتح شد و تنها قلعه آن شی» برای گوگوریو باقی ماند. بوجانگ و همراهان وفادارش از جمله دائی  جویونگ»، "مؤسس بالهایی" آینده، تا آخرین لحظه در آن شی مقاومت کردند تا اینکه سرانجام تمامی آن ها کشته شدند.(درود به غیرت و وطن پرستی شون)

 

 

با تسخیر آن شی، امپراطوری 705 ساله گوگوریو که توسط امپراطور دانگمیونگ بزرگ(گو جومونگ) بنیان گذاشته شده بود، سقوط کرد. و مرزهای چوسان قدیم به طور مساوی بین تانگ و شیلا تقسیم شد.

از امپراطور بوجانگ پنج پسر به یادگار ماندند که فرزندان آن ها در مناطق گوناگون کره پراکنده شدند.

 نام پسران بوجانگ از این قرار بود: گوبوک مان»، گو ایم مو»، گوریون»، گودوک مو» و گویاک گوانگ».


امپراطور یئونگ نیو وانگ(گوگیون مو)(618 م تا 642 م)؛

شاهزاده گوگیون مو» برادر

امپراطور یئونگ یانگ» بود که پس از مرگش به عنوان بیست و هفتمین امپراطور "گوگوریو" و با نام یئونگ نیو وانگ» به تخت نشست. در زمان او جنگ های بین گوگوریو و "سوئی" کاهش یافت، در همین دوران یئونگ نیو تصمیم به کشتن برادرزاده اش یئونگ گائه سِمون» که ولیعهد بود، گرفت؛ زیرا از قدرت گرفتن وی می هراسید، ولی در سال 624م یئونگ نیو در یک کودتا که از سوی یئونگ گائه سمون رهبری می شد، کشته شد.
فرمانده یئونگ گائه سمون به امپراطور شدن علاقه ای نداشت. این رو، او، برادر زاده امپراطور مقتول، یئونگ نیو، را به تخت امپراطوری گوگوریو نشاند.
نام برادر زاده یئونگ نیو،

بوجانگ» نام داشت. در مطلب بعدی داستان آخرین امپراطور گوگوریو، بوجانگ را برایتان شرح خواهم داد.
 


امپراطور یئونگ یانگ وانگ(گو وون) (590م - 618م)؛

شاهزاده گو وون» بیست و ششمین امپراطور "گوگوریو" و فرزند ارشد امپراطورپیونگ وون وانگ» با نام سلطنتی یئونگ یانگ وانگ» بر تخت امپراطوری نشست.

او روابط خوبی با سلسله سوئی» در چین شرقی پدید آورد و با وِندی» امپراطور سوئی یک معاهده امضا کرد، اما پس از مدتی سوئی ادعا کرد که سربازان گوگوریو لیودونگ را مورد تاخت و تاز قرار داده اند (لیودونگ در آن زمانها جزو قلمرو سلسله های چینی بود) و معاهده را باطل کرد، در نتیجه جنگ های وسیعی بین گوگوریو و سوئی ایجاد گشت، پس از مرگ وندی، یانگ دی» امپراطور سوئی شد و با اتحاد، با یامی کاخان» یکی از رؤسای چین شرقی به گوگوریو حمله کرد اما این حمله نافرجام ماند، این جنگ ها سال ها ادامه داشت.

در همین حین گوگوریو برای فتح امپراطوری شیلا با امپراطوری باکجه هم پیمان شد. شیلا، تحت حملات گوگوریو و باکجه، از سلسله سوئی درخواست کمک کرد. این اتحاد سوئی و شیلا حملات گوگوریو و باکجه را بی اثر کرد.

نکته: بعدها سلسله سوئی، به امپراطوری تانگ تغییر نام داد.

بعد از گذشت مدتی که داستان آن را بعدا خواهم گفت، شیلا با اتحاد با امپراطوری تانگ توانست در ابتدا به باکجه و بعد به گوگوریو حملات سخت و ویرانگری را انجام دهد.

یئونگ یانگ در سال 618 م از دنیا رفت و سلطنتش را به برادر خود یئونگ نیو» سپرد.


امپراطور پیونگ وون وانگ(گویانگ سونگ)( 559 م تا 590 م)؛

بیست و پنجمین امپراطور "گوگوریو" شاهزاده گویانگ سونگ»، فرزند ارشد امپراطور یانگ وون» بود. او با نام امپراطور پیونگ وون» بر تخت اژدها نشست.

گفته شده است که او در تیراندازی با کمان مهارت چشم گیری داشت. امپراطور پیونگ وون با امپراطوری گوک تورک» روابط خوبی برقرار کرد و اتحاد با گوک تورک ها وسلسله های مختلف چینی، به شکسته شدن پیمان بین شیلا و باکجه، منجر شد. در همان ایام بود که باکجه معاهده خود را با شیلا باطل نموده و با گوگوریو متحد گشت. پیونگ وون در سال 590م در گذشت.

بعد از او پسرش یئونگ یانگ» به امپراطوری رسید.


امپراطور یانگ وون وانگ(گو پیونگ سونگ) (۵۴۵ میلادی تا ۵۵۹ میلادی)؛

 

از آنجا که امپراطور آن وون» به غیر از مادر پیونگ سونگ، دو امپراطوریس دیگر نیز داشت، پس از مرگ او کشمکش های فراوانی از سوی امپراطوریس ها در دربار پدید آمد که گوپیونگ سونگ را به عنوان امپراطور به رسمیت نمی شناخت، در نتیجه حامیان پیونگ سونگ با یک حمله نظامی به قصر همه آشوب گران را سرکوب کردند و امپراطوریس ها را کشتند و پیونگ سونگ را با نام امپراطور یانگ وون وانگ» به تخت نشاندند.

در سال 547م یانگ وون یک ارتش 6 هزار نفری برای فتح قلعه دوکسان» به باکجه فرستاد اما از سوی چین کمکی به وی نشد و شکست خورد. در سال 550م باکجه به تلافی حمله دوکسان با کمک امپراطوری شیلا یک ارتش متحد ساخت و سه قلعه "گوگوریو" را فتح کرد، اما یانگ وون باز هم حملاتی به قلعه های باکجه و شیلا انجام داد و در اکثر آنها موفق شود. او در سال 557م شاهزاده گویانگ سونگ» را به عنوان ولیعهد معرفی کرد اما یکی از فرماندهان عالی رتبه به نام جوری» در مخالفت با این انتخاب شورش کرد و از پیونگ یانگ پایتخت وقت گوگوریو گریخت ولی دستگیر و اعدام گشت. بیست و چهارمین امپراطور گوگوریو در سال 559م در حالی که سلطنت را به پسرش می سپرد از دنیا رفت.


امپراطور آن وون وانگ(گوبویون)(545 م - 531 م)؛

 

بیست سومین امپراطور "گوگوریو" شاهزاده گوبویون» برادر امپراطور آنجانگ وانگ» بود که با نام آن  وون وانگ» بر تخت نشست. پس از مرگ امپراطور آنجانگ در سال 531م، امپراطوری های شیلا و باکجه برای انتقام گیری از گوگوریو با هم متحد شدند و به قلعه یوسان» حمله بردند آن جا را محاصره کردند، اما امپراطور آن وون یک دسته سواره نظام 5هزار نفری را برای حمله به آنجا فرستاد و یوسان را پس گرفت. زندگی اجتماعی آن وون نیز  فراز و نشیب زیادی داشت، امپراطوریس اول آن وون فرزندی به دنیا نیاورد و به ناچار آن وون امپراطوریسی دیگر برگزید و آن بانو فرزندی برای آن وون به دنیا آورد که گوپیونگ سونگ» نام گرفت و ولیعهد امپراطور گشت، در سال های آخر حکومت آن وون کشمکش هایی در دربار پدید آمد. آن وون در سال 545م پس از 15 سال سلطنت درگذشت.


 

امپراطور آنجانگ وانگ(گوهیونگ آن)(۵۱۹ م تا ۵۳۱ م)؛

 

بیست و دومین امپراطور "گوگوریو" شاهزاده گوهیونگ آن» فرزند امپراطور امپراطور مونجامیونگ وانگ» بود که لقب امپراطور آنجانگ وانگ» را گرفت. در مراسمی که او برای پدرش در کوهستان بونگی برگزار کرد، خاکستر پدرش را به محل دفن امپراطور دانگمیونگ (گوجومونگ)» موسس امپراتوری گوگوریو برد و خاکستر او را با نام مونجامیونگ اهدا نمود.

امپراطور آنجانگ وانگ همچنان روابط خود را با چینی ها از جمله سلسله لیانگ حفظ کرد و در سالهای 523م تا 529م حملاتی به امپراطوری های شیلا و باکجه انجام داد.

آنجانگ در سال 531م در حالیکه هیچ پسری نداشت فوت کرد و تاج و تخت به برادر کوچکترش آن وون» رسید.

 


 

امپراطور مونجامیونگ وانگ(گوناون)(519 -491م)؛

 

جانگ سو» بیستمین امپراطور گوگوریو» تک پسرش گوچودائه گاجودا» را به عنوان ولیعهد معرفی کرد اما طولی نگذشت که او مرد در حالیکه جانگ سو دیگر پسری نداشت در این زمان بود که مونجامیونگ نوه جانگ سو به عنوان ولیعهد انتخاب شد اما مونجامیونگ فقط 4 سال داشت که این عنوان را به دست آورد و همین باعث هرج و مرج در دربار گوگوریو می شد که اگر امپراطور جانگ سو بمیرد یک بچه امپراطور خواهد شد به همین دلیل امپراطور جانگ سو هیچ وقت به مناطق جنگی نمی رفت و از نبرد خودداری می کرد تا این که او در سال 491 میلادی مرد و مونجامیونگ به تخت نشست.

مونجا میونگ در آغاز سلطنت خود بخش هایی از مناطق از دست رفته گوگوریو را پس گرفت و روابط صلح آمیزی با سلسله های وی»، کی» و لیانگ» که در چین قدرت گرفته بودند، برقرار نمود. دوران حکومت مونجامیونگ با وخامت روابط گوگوریو با "شیلا" و "باکجه" همراه بود. به دنبال آن در سال 494م فرماندهان بویو که ازقبیله مالگال شکست سختی خورده بودند به گوگوریو مهاجرت نمودند. ازدیگر اقدامات مونجامیونگ احداث معبد بودایی گیوم گانگسا» بود.

 

در سال ۵۱۹ میلادی او به دلایل نامعلومی مرد اما در کتاب "سامگوک ساگی" آمده است او در جنگ با باکجه کشته شده است.

بعد از او پسرش آنجانگ » به امپراطوری رسید.

 


 

 باکجه یا شیپجه» توسط اونجو وانگ» دومین پسراوته» و بانو سوسانو» در سال ۱۸ق.م  بنیان گذاشته شد. باکجه به همراه شیلا و

گوگوریو سه امپراتوری کره باستان را تشکیل می دادند.

تندیس بازمانده از امپراتوری باکجه

نشان ملی جمهوری کره جنوبی؛ بخوردان متعلق به عصر امپراتوری باکجه
(در بالای بخوردان برنزی

پرنده سه پا قرار دارد و در پایین آن اژدهایی است که نماد امپراتوری بویوی قدیم بود.)

 بسیاری از اصول فرهنگی باکجه شبیه فرهنگ گوگوریو بود، امپراتوریس سوسونو با  فراهم آوردن مقدمات تأسیس باکجه، پرنده سه پا را ایزد مردم باکجه دانست و خود را مدیون امپراتور

دانگمیونگ» معرفی کرد.

ادامه مطلب


بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر بیریو» و اونجو نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر دید با پسرانش و بومی های جولبون از گوگوریو به سمت جنوب رفت و بعد ها پسر کوچکش اونجو با متحد کردن جولبون، ملت باکجه را در جنوب برپا کرد. امپراتوریس سوسانو مهره اصلی در تأسیس باکجه بود.


بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر بیریو» و اونجو نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر دید با پسرانش و بومی های جولبون از گوگوریو به سمت جنوب رفت و بعد ها پسر کوچکش اونجو با متحد کردن جولبون، ملت باکجه را در جنوب برپا کرد. امپراتوریس سوسانو مهره اصلی در تأسیس باکجه بود.


 

 باکجه یا شیپجه» توسط اونجو وانگ» دومین پسراوته» و بانو سوسانو» در سال ۱۸ق.م  بنیان گذاشته شد. باکجه به همراه شیلا و

گوگوریو سه امپراتوری کره باستان را تشکیل می دادند.

بخوردان

نشان ملی جمهوری کره جنوبی؛ بخوردان متعلق به عصر امپراتوری باکجه
(در بالای بخوردان برنزی

پرنده سه پا قرار دارد و در پایین آن اژدهایی است که نماد امپراتوری بویوی قدیم بود.)

 بسیاری از اصول فرهنگی باکجه شبیه فرهنگ گوگوریو بود، امپراتوریس سوسونو با  فراهم آوردن مقدمات تأسیس باکجه، پرنده سه پا را ایزد مردم باکجه دانست و خود را مدیون امپراتور

دانگمیونگ» معرفی کرد.

ادامه مطلب



پس از آنکه بانو سوسونو» و بومی های جولبون» به جنوب رفتند، بیریو در میچاهول» و اونجو» در هانمِن» (ویریسئونگ کنونی) ساکن شدند. بیریو پسر بزرگتر سوسونو در میچاهول حکومتی کوچک تأسیس کرد، ولی اونجو با متحد کردن قبایل جولبون و به کمک مادرش امپراتوریس سوسونو ملت شیپجه یا باکجه را تاسیس نمود. بیریو که موفقیت های پی در پی اونجو را می دید، مردم را علیه او شوراند و از او خواست امپراتوری شیپجه را به وی واگذار کند، ولی اونجو نپذیرفت، در نتیجه بیریو به هانمِن پایتخت شیپجه یورش برد، ولی ارتش اونجو او را شکست داد و اسیرش کرد، بیریو پس از آن از اونجو درخواست عفو نمود و تسلیم شیپجه گشت. از آن پس امپراتوری میچاهول تحت سلطه شیپجه درآمد.



بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون» بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ»، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو» برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر بیریو» و اونجو» نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری»، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر دید با پسرانش و بومی های جولبون از گوگوریو به سمت جنوب سرزمین کره رفت. بعد ها پسر کوچکش اونجو با متحد کردن ملت جولبون و روسای قبایل بومی منطقه، امپراطوری باکجه» را در جنوب برپا کرد. در این راه امپراتوریس سوسانو مهره اصلی در تأسیس باکجه بود.


امپراتور اونجو وانگ(موسس امپراتوری باکجه) (18ق.م - 28 م)؛

 

امپراتور اونجو مؤسس سلسله "باکجه" و پسر کوچکتر امپراتوریس سوسونو» بود، که در سال18ق.م پس از خروج از گوگوریو به علت مسائل ی در جنوب با متحد کردن ملت جولبون و مردم هانمن»، امپراتوری باکجه را برپا نمود.

در سال 8 ق.م قبیله "مالگال" دو حمله به شیپجه انجام داد و در هردو حمله موفق گشت بخش هایی از شیپجه را فتح کند. در سال 3 ق.م بیریو از دنیا رفت و مردم به اونجو به عنوان یک امپراتور رسمیت بیشتری دادند، اونجو نیز نام امپراتوری را از شیپجه به باکجه تغییر داد و به علت تهدید هانمن توسط قبایل مالگال و حکومت "نانگ نانگ"، پایتخت را از آن جا به هان سونگ»(سئول کنونی) منتقل کرد.

در سال 5 م او پایتخت را از "هان سونگ" به "یانگ چه اون" منتقل نمود و با فرستادن پیکی حکومت "ماهان" را به اتحاد دعوت کرد ولی امپراتور ماهان نپذیرفت، در نتیجه امپراتور اونجو شروع به تربیت ارتشی سری کرد و در سال 7م. با بیرون آوردن آن ارتش به ماهان یورش برد و تمامی ممالک آن را به جز دو قلعه فتح کرد. امپراتور ماهان برای اونجو نامه تسلیم فرستاد و از او خواست به مردم آسیبی نرساند، اونجو نیز پذیرفت و در نهایت دو قلعه باقی مانده نیز تسلیم باکجه شدند. صلح بین باکجه و ماهان تا 9 سال به طول انجامید، در سال16م. گروهی از فرماندهان ماهان شورشی علیه باکجه ترتیب دادند، ولی امپراتور اونجو با رهبری ارتشی 5 هزار نفری همه آن ها را سرکوب کرد.

در سال 22 م قبیله مالگال حمله دیگری به باکجه انجام داد ولی باز هم توسط اونجو سرکوب گشت. امپراتور اونجو در سال 28م  در حالی که سلطنت را به پسرش دارو وانگ» می سپرد از دنیا رفت.


 

پس از آنکه بانو سوسونو» و بومی های جولبون» به جنوب رفتند، بیریو در میچاهول» و اونجو» در هانمِن» (ویریسئونگ کنونی) ساکن شدند. بیریو پسر بزرگتر سوسونو در میچاهول حکومتی کوچک تأسیس کرد، ولی اونجو با متحد کردن قبایل جولبون و به کمک مادرش امپراتوریس سوسونو ملت شیپجه یا باکجه را تاسیس نمود. بیریو که موفقیت های پی در پی اونجو را می دید، مردم را علیه او شوراند و از او خواست امپراتوری شیپجه را به وی واگذار کند، ولی اونجو نپذیرفت، در نتیجه بیریو به هانمِن پایتخت شیپجه یورش برد، ولی ارتش اونجو او را شکست داد و اسیرش کرد، بیریو پس از آن از اونجو درخواست عفو نمود و تسلیم شیپجه گشت. از آن پس امپراتوری میچاهول تحت سلطه شیپجه درآمد.


 

بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون» بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ»، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو» برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر بیریو» و اونجو» نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری»، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر دید با پسرانش و بومی های جولبون از گوگوریو به سمت جنوب سرزمین کره رفت. بعد ها پسر کوچکش اونجو با متحد کردن ملت جولبون و روسای قبایل بومی منطقه، امپراطوری باکجه» را در جنوب برپا کرد. در این راه امپراتوریس سوسانو مهره اصلی در تأسیس باکجه بود.


امپراتور اونجو وانگ(موسس امپراتوری باکجه) (18ق.م - 28 م)؛

 

امپراتور اونجو مؤسس سلسله "باکجه" و پسر کوچکتر امپراتوریس سوسونو» بود، که در سال18ق.م پس از خروج از گوگوریو به علت مسائل ی در جنوب با متحد کردن ملت جولبون و مردم هانمن»، امپراتوری باکجه را برپا نمود.

در سال 8 ق.م قبیله "مالگال" دو حمله به شیپجه انجام داد و در هردو حمله موفق گشت بخش هایی از شیپجه را فتح کند. در سال 3 ق.م بیریو از دنیا رفت و مردم به اونجو به عنوان یک امپراتور رسمیت بیشتری دادند، اونجو نیز نام امپراتوری را از شیپجه به باکجه تغییر داد و به علت تهدید هانمن توسط قبایل مالگال و حکومت "نانگ نانگ"، پایتخت را از آن جا به هان سونگ»(سئول کنونی) منتقل کرد.

در سال 5 م او پایتخت را از "هان سونگ" به "یانگ چه اون" منتقل نمود و با فرستادن پیکی حکومت "ماهان" را به اتحاد دعوت کرد ولی امپراتور ماهان نپذیرفت، در نتیجه امپراتور اونجو شروع به تربیت ارتشی سری کرد و در سال 7م. با بیرون آوردن آن ارتش به ماهان یورش برد و تمامی ممالک آن را به جز دو قلعه فتح کرد. امپراتور ماهان برای اونجو نامه تسلیم فرستاد و از او خواست به مردم آسیبی نرساند، اونجو نیز پذیرفت و در نهایت دو قلعه باقی مانده نیز تسلیم باکجه شدند. صلح بین باکجه و ماهان تا 9 سال به طول انجامید، در سال16م. گروهی از فرماندهان ماهان شورشی علیه باکجه ترتیب دادند، ولی امپراتور اونجو با رهبری ارتشی 5 هزار نفری همه آن ها را سرکوب کرد.

نقاشی منتسب به اونجو وانگ

در سال 22 م قبیله مالگال حمله دیگری به باکجه انجام داد ولی باز هم توسط اونجو سرکوب گشت. امپراتور اونجو در سال 28م  در حالی که سلطنت را به پسرش دارو وانگ» می سپرد از دنیا رفت.


امپراتور گائه رو وانگ (128م - 166م)؛

امپراتور گائه رو وانگ چهارمین امپراتور باکجه بود که پس از وفات پدرش

امپراتور گیرو» به تخت نشست. او جنگ هایی با گوگوریو انجام داد ولی همچنان صلح خود را با شیلا حفظ کرد. در سال 165م  یکی از وزرای شیلا به نام گیلسئون» طرح کودتایی برای برکناری امپراتور شیلا کرد ولی شکست خورد و به باکجه فرار کرد و به گائه رو پناهنده شد، گائه رو نیز او را به گرمی پذیرفت. امپراتور آدال لا» امپراتور شیلا، نامه ای مبنی بر بازگرداندن گیلسئون برای گائه رو فرستاد، اما او نپذیرفت. به سبب این اقدام امپراتور شیلا تصمیم گرفت به باکجه تشکرکشی کند. این جنگ بزرگ در کوهستان سوبائک» بین شیلا و باکجه درگرفت.

امپراتور گائه رو وانگ سرانجام پس از یک حکومت پرمخاطره در سال 166 از دنیا رفت و پسرش چوگو» جانشین وی گشت.


امپراتور گیرو وانگ (77م- 128م)؛

پس از فوت

امپراتور دارو» پسرش امپراتور گیرو وانگ»، در سال77م. به عنوان سومین امپراتور باکجه به تخت امپراتوری نشست.  در دوران حکومت او بلایای طبیعی از جمله سیل و زله و گردباد مردم را در برگرفت که برای آنان از علایم فاجعه بود. در سال 105م. او با شیلا قرارداد صلحی امضا کرد و در سال 125م. شیلا برای دفع حمله مالگال به یاری باکجه شتافت. در سال128م. امپراتور گیرو در حالی که سلطنت را به پسرش گائیرو» سپرد از دنیا رفت.


امپراتور دارو وانگ (29م - 77م)؛

پس از مرگ

امپراتور اونجو» پسرش امپراتور دارو در سال 29م. به تخت نشست. او دومین امپراتور باکجه بود که مدت زیادی حکومت کرد ولی اقدامات شایسته ای انجام نداد، در دوران حومت او جنگ هایی بین باکجه و شیلا رخ داد که در اکثر آن ها دارو شکست خورد. او سرانجام در سال77م. از دنیارفت و سلطنت را به فرزند و ولیعهدش گیرو» سپرد.


امپراتور اونجو وانگ(موسس امپراتوری باکجه) (18ق.م - 28 م)؛

 

امپراتور اونجو مؤسس سلسله "باکجه" و پسر کوچکتر امپراتوریس سوسونو» بود، که در سال18ق.م پس از خروج از گوگوریو به علت مسائل ی در جنوب با متحد کردن ملت جولبون و مردم هانمن»، امپراتوری باکجه را برپا نمود.

در سال 8 ق.م قبیله "مالگال" دو حمله به شیپجه انجام داد و در هردو حمله موفق گشت بخش هایی از شیپجه را فتح کند. در سال 3 ق.م بیریو از دنیا رفت و مردم به اونجو به عنوان یک امپراتور رسمیت بیشتری دادند، اونجو نیز نام امپراتوری را از شیپجه به باکجه تغییر داد و به علت تهدید هانمن توسط قبایل مالگال و حکومت "نانگ نانگ"، پایتخت را از آن جا به هان سونگ»(سئول کنونی) منتقل کرد.

در سال 5 م او پایتخت را از "هان سونگ" به "یانگ چه اون" منتقل نمود و با فرستادن پیکی حکومت "ماهان" را به اتحاد دعوت کرد ولی امپراتور ماهان نپذیرفت، در نتیجه امپراتور اونجو شروع به تربیت ارتشی سری کرد و در سال 7م. با بیرون آوردن آن ارتش به ماهان یورش برد و تمامی ممالک آن را به جز دو قلعه فتح کرد. امپراتور ماهان برای اونجو نامه تسلیم فرستاد و از او خواست به مردم آسیبی نرساند، اونجو نیز پذیرفت و در نهایت دو قلعه باقی مانده نیز تسلیم باکجه شدند. صلح بین باکجه و ماهان تا 9 سال به طول انجامید، در سال16م. گروهی از فرماندهان ماهان شورشی علیه باکجه ترتیب دادند، ولی امپراتور اونجو با رهبری ارتشی 5 هزار نفری همه آن ها را سرکوب کرد.

نقاشی منتسب به اونجو وانگ

در سال 22 م قبیله مالگال حمله دیگری به باکجه انجام داد ولی باز هم توسط اونجو سرکوب گشت. امپراتور اونجو در سال 28م  در حالی که سلطنت را به پسرش

دارو وانگ» می سپرد از دنیا رفت.


امپراتور سابان وانگ (234م - 234م)؛

پس از مرگ

امپراتور گوسو»، ولیعهد وی امپراتور سابان به امپراتوری رسید و به عنوان هفتمین امپراتور باکجه معرفی شد، اما سن کم سابان وانگ و هرج و مرج های ناشی از شکست های سنگین امپراتور گوسو فقید سبب آن شد که در چنین شرایطی عالیجناب گُی» برادر

امپراتور چوگو» که فردی بسیار زیرک و البته پیر بود از فرصت استفاده کند و با جلب حمایت درباریان، امپراتور سابان را از تخت امپراتوری به زیر بکشد. این آغاز برتری خاندان جین» بر خاندان هائی بود.

سابان پس از عزل شدن، تبعید شد و حکومت 2 ماهه اش را به تاریخ تقدیم کرد.


امپراتور گوسو وانگ (214م - 234م)؛

پس از آن که

امپراتور چوگو» در سال 214م درگذشت، ولیعهدش، گوسو وانگ» بر تخت نشست. او ششمین امپراتور باکجه بود.

بعضی منابع گوسو را برادر چوگو می دانند، ولی منابع موثق او را پسر چوگو دانسته اند.

در سال 216م ارتش امپراتور گوسو در قلعه سادو، حمله مالگال را دفع کرد و در سال 222م به ارتش 5هزار نفری شیلا حمله برد.  دوران گوسو با بلایای طبیعی فراوان از جمله گردباد، سیل و زله همراه بود و در اواخر عمر نیز مورد حمله شیلا و مالگال قرار گرفت و شکست های بسیاری را متحمل گردید.

گوسو سرانجام در سال 234م. پس از 20 سال امپراتوری بدرود حیات گفت و امپراتوری را به پسرش باسان وانگ» سپرد.


امپراتور چوگو وانگ (166م - 214م)؛

پس از مرگ

امپراتور گائه رو»، امپراتور چوگو وانگ» به عنوان ولیعهد به تخت نشست.

در دوران حکومت چوگو روابط باکجه و شیلا تیره و تار گشت. در سال 167م او حملاتی به شیلا انجام داد و دو قلعه را تصرف نمود، اما شیلا ارتشی فرستاد و آنها را پس گرفت. امپراتور چوگو در سال 188م نیز حمله ای دیگر به شیلا انجام داد و این بار چهار قلعه "موسان"، "گویانگ"، "وون سان یانگ" و "یوگئو" را فتح و دو قلعه جدید به نام های "جوکیون" و "سادو" برپا نمود که در سال120م. افتتاح گشت. در سال 214م. او حمله ای دیگر به مالگال انجام داد و هزار سرباز را علیه آن به حرکت در آورد، اما مالگال در پاتکی قلعه "سوکمون" را در باکجه تصرف کرد. در همان سال شیلا نیز حمله ای علیه باکجه انجام داد و شهر سایون» را فتح نمود. امپراتور چوگو درهمان سال دارفانی را وداع گفت.


امپراتور گُی وانگ (234م - 286م)؛

جناب گُی پس از هم پیمان شدن با وزیران و درباریان و یک کودتا

امپراطور سابان وانگ» را خلع مقام کرد و به جای او بر تخت امپراتوری نشست.

گی وانگ جزء درباریانی بود که اعقاب آن ها را باید میان قبایل جین و فرزندان

بیریو» یافت. بعضی از منابع، امپراتور گُی را مؤسس واقعی

امپراتوری باکجه» می دانند، زیرا او بود که سلطنت را از دستان نوادگان

دانگمیونگ»، فرمانروای

"گوگوریو" خارج نمود و باکجه را به حکومتی مستقل تبدیل کرد.

گُی وانگ پس از امپراتور شدن اقدامات مهمی انجام داد که از آن جمله، ایجاد یک کمیسیون شش نفره از وزیران اصلی، قطع حقوق مقامات رشوه بگیر و مجازات آنان و کشت مزروعات در جنوب پایتخت بود.

در دوران امپراتوری گُی، وضع دفاعی باکجه نسبت به چین تغییر چشم گیری کرد. باکجه به چین لشکر کشید و از آنجا که چینی ها در حال دفع حملات قبیله هان بودند، دو شهر "لی لانگ" و "دای فانگ"، توسط باکجه فتح شد، حتی ارتش باکجه موفق شد دانگ زون» فرماندار "دای فانگ" را به قتل برساند. گُی پس از یک امپراتوری 52 ساله و اقدامات مطلوبش در سال 286م درگذشت و امپراتوری را به پسرش چائِک جایی وانگ» سپرد.

امپراتور گُی وانگ (234م - 286م)؛



جناب گُی پس از هم پیمان شدن با وزیران و درباریان و یک کودتا

امپراطور سابان وانگ» را خلع مقام کرد و به جای او بر تخت امپراتوری نشست.

گی وانگ جزء درباریانی بود که اعقاب آن ها را باید میان قبایل جین و فرزندان

بیریو» یافت. بعضی از منابع، امپراتور گُی را مؤسس واقعی

امپراتوری باکجه» می دانند، زیرا او بود که سلطنت را از دستان نوادگان

دانگمیونگ»، فرمانروای

"گوگوریو" خارج نمود و باکجه را به حکومتی مستقل تبدیل کرد.

گُی وانگ پس از امپراتور شدن اقدامات مهمی انجام داد که از آن جمله، ایجاد یک کمیسیون شش نفره از وزیران اصلی، قطع حقوق مقامات رشوه بگیر و مجازات آنان و کشت مزروعات در جنوب پایتخت بود.

در دوران امپراتوری گُی، وضع دفاعی باکجه نسبت به چین تغییر چشم گیری کرد. باکجه به چین لشکر کشید و از آنجا که چینی ها در حال دفع حملات قبیله هان بودند، دو شهر "لی لانگ" و "دای فانگ"، توسط باکجه فتح شد، حتی ارتش باکجه موفق شد دانگ زون» فرماندار "دای فانگ" را به قتل برساند. گُی پس از یک امپراتوری 52 ساله و اقدامات مطلوبش در سال 286م درگذشت و امپراتوری را به پسرش چائِک جایی وانگ» سپرد.

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها